وبلاگ خبری پن‌لاگ: فریادهای زن

به وبلاگ خبری پن‌لاگ: فریادهای زن خوش آمدید | صفحه اصلی | تماس با ما
~   بایگانی   ~
~    تیتر آخرین اخبار    ~
~   رابطه ها   ~
وبلاگ پن‌لاگ
~    وبلاگ اعضای پن‌لاگ    ~

Wednesday, May 25, 2005
 

فریادهای زن

مي‌خواستم از انتخابات بنويسم،از معين و اين دستوري كه مي‌كوشند،بگويند حكومتي نيست تا پذيرشش آسان‌تر شود كه هست و سال‌ها گفته بودند «سر سازش و بناي سازگاري» با آن را ندارند اما انگار كه نمي‌شود.خجالت كشيدم گويي بنويسم از اين‌ها چه،"آن زن" فرياد مي‌كشيد تا من اين چند ساعته گذشته از ظهر ديروز را "وجدان درد" بگيرم.صدايش در گوشم زنگ مي‌زند.او جاي "مادرم" بود شايد كمي‌ جوان‌تر و ضجه‌هايش از اين بي‌عدالتي كم كم به ناله‌هايي بدل شده بود كه از براي «پاسخ‌گو نبودن كسي» سر داده مي‌شد.زن قاطي كرده بود،روبه‌روي يگان ويژه‌اي كه اين‌روزها صف‌آرايي مي‌كنند در برابر ساختمان مجلس كه گزندي نرسد به اين ساختمان شيك نوساز،يك تنه ايستاده بود،هوار مي‌كشيد،داد مي‌زد و ناسزا مي‌گفت.صحنه‌ي تاسف‌باري بود؛آنقدر كه سربازهاي صف كشيده نيز از براي همين جرات نمي‌كردند چيزي بگويند،آرام ايستاده بودند و معركه‌ي زن را نگاه مي‌كردند.زن دوازده سال بود كه "خاك تخته‌سياه‌ها" را خورده بود،بي‌اطمينان به اين كه «كارمند دولت» است و در هراس هميشگي از اين كه روزي بيايند و بگويند:«خوش آمدي،لطف كردي جوانيت را به پاي تعليم فرزندان اين آب و خاك حرام نمودي»چه عذابي است اين دور تسلسل باطل،اين كه فكر كني هر سال مي‌آيند و جوابت مي‌كنند و تو مي‌ماني و جواني بر باد رفته‌ات به پاي "هيچ" و بالاخره يك زمان آن روز فرا رسيده بود.به زن كه در بيست و چهار،پنج سالگي "معلم" شده بود،دوازده سال بعد،در چهل سالگي گفته بودند:«به سلامت» يا چيزي شبيه به اين.حق داشت،نداشت؟ادامه در...
  منبع خبر


نظر شما: Post a Comment

<< Home

Designed by: خُسن آقا This page is powered by Blogger. Isn't yours?