وبلاگ خبری پن‌لاگ: چهل روز ازاعدام راحله زمانی نمادی از زن مظلوم دوران کنونی ايران گذشت

به وبلاگ خبری پن‌لاگ: چهل روز ازاعدام راحله زمانی نمادی از زن مظلوم دوران کنونی ايران گذشت خوش آمدید | صفحه اصلی | تماس با ما
~   بایگانی   ~
~    تیتر آخرین اخبار    ~
~   رابطه ها   ~
وبلاگ پن‌لاگ
~    وبلاگ اعضای پن‌لاگ    ~

Thursday, February 14, 2008
 

چهل روز ازاعدام راحله زمانی نمادی از زن مظلوم دوران کنونی ايران گذشت

25بهمن :چهل روز ازاعدام راحله زمانی نمادی از زن مظلوم دوران کنونی ايران گذشت کانون زنان ايرانی : چهلمين روز اعدام راحله زمانی ، سمبل ستم طبقاتی ، قوميتی وجسيتی است .مراسمی از سوی خانواده تنگدستش در روستای ايدلی شهر سراب برگزار می شود . شفيقه خواهر راحله از روستا خبر می دهد و می گويد که خوشحال می شود دوستان راحله را ببيند . صدای آرام و گرم راحله ، باز در گوشم می پيچد و فکر او، دوباره دست از سرم بر نمی دارد . نه اينکه راحله ، اولين قربانی ستم های اين روزگار باشد بلکه او نمادی از زن مظلوم دوران کنونی ايران است که هيچ قانونی از او حمايت نکرد. زنی فقير و ترک زبان . همين عبارت کوتاه کافی است که ستم سه گانه ای که بر او رفت ، آشکار شود . راحله، هيچگونه در آمدی نداشت . ترک زبان بود و بيسواد . و فقط زبان فارسی زبان رسمی کشوراست .زن بود و هيچ قانونی از او حمايت نمی کرد . ستمی که بر او رفت به واقع از تحمل يک انسان خارج است و اين قصه ی اکثريت زنان ترک و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن کشورمان ايران است . در روستا مدرسه نبود و اگر هم بود خانواده ی تنگدستش نمی توانستند راحله را به مدرسه بفرستند، در نوجوانی بدون اطلاع او شوهرش دادند تا يک نان خور کمتر شود. از روز اول ازدواج اش خشونت های فراوان جنسی ، رفتاری ، بدنی و روانی بر سرش آوار شد. به پدرش گفت ، می خواهد طلاق بگيرد ، پدر برای حفظ آبروی خانواده رضايت نداد. شوهر او را از روستا بيرون آورد تا در حاشيه ی پايتخت ، دور از چشم خانواده ها ، به عياشی های خود بپردازد . با هزار اميد و آرزو مادر شد . با هر بچه هی که به دنيا می آورد بيشتر از چشم شوهرش می افتاد و عياشی های او بيشتر می شد . چاره ای جز سوختن و ساختن نداشت ، هيچ پناهگاهی نداشت و مجبور بود شوهر معتاد و هوسباز خود را تحمل کند . هر روز به گونه ای تحقير می شد تا جانش به لب رسيد و فرياد بر آورد و مرد خيانتکارکه به مدد قانون صيغه ، پاک و منزه است ، در حالی که زنی را همراه خود به خانه آورده ، برای آرام کردن او که مبادا مزاحمتی برای عياشی های پايان ناپذيرش به وجود آورد ، دارويی به او می خوراند تا آرام گيرد . زن آرام می شود ولی نيمه های شب به تقليد از شوهرش که بار ها او را با وسايل مختلف شکنجه کرده ، لوله ی آهنی را بر سر شوهر می کوبد و او را می کشد ولی به روايت خود راحله باز شوهرش بلند می شود و او را کتک می زند . اين توهم تا مثله کردن شوهر ادامه پيدا می کند . و تا آ خرين لحظه ی حيات اش باور نمی کند که شوهرش را کشته باشد . راحله به رغم تمام تلاش های فعالان جنبش زنان و مادران صلح، در 12 آذرماه ، اعدام می شود . مادر دو فرزند 3 و 5 ساله که در طول 3 سال زندان هرگز آنان را ملاقات نکرد. نگرانی راحله در آخرين لحظات زندگيش دخترش است ، که می گويد : " می دانم ، او هم به سرنوشت من دچار خواهد شد." اگر مدرسه ای در روستا بود ! اگر ازدواج به اجبار پدر نبود ! اگر پدر فقير نبود ! اگر زن حق طلاق داشت ! اگر طلاق ، بی آبرويی نبود ! اگر خيانت مرد به زن جرم بود ! اگرراحله امکان کار و اشتغال داشت . اگر شانس گرفتن وکيل را داشت ! اگر در دادگاه مترجمی داشت و از خود دفاع می کرد ! اگر! اگر ! اگر!... شايد ، هم اکنون مشغول زمزمه لالايی های گوشنواز آذری ، برای فرزندانش بود . دوستان ! راحله و راحله ها ، چه بار سنگينی را بر دوش ما گذاشتند و رفتند . آيا دختر راحله هم سرنوشت مادرش را خواهد داشت ؟
  منبع خبر


نظر شما: Post a Comment

<< Home

Designed by: خُسن آقا This page is powered by Blogger. Isn't yours?