~ بایگانی ~ |
|
~ تیتر آخرین اخبار ~ |
|
~ رابطه ها ~ |
وبلاگ پنلاگ |
~ وبلاگ اعضای پنلاگ ~ |
|
|
|
Saturday, February 16, 2008
اين است فرهنگ ِ استبداد، كه تنها پفيوز می پرورد
هر كه او آگاه تر، رخ زردتر زيستن در ظل ِ نظام هاي ديكتاتوري و ظل اللهي آدمي را وا مي دارد همواره ،كلام در پوشش و لفافه بگويد تا راه را بر خود هموار يابد.اين نظام هاي تمامت خواه و استبدادي هنر ِ در ايما و ايهام و استعاره سخن گفتن را مي آموزانند.به ما ياد مي دهند تا به گونه اي سخن بگوييم كه بتوانيم از عواقب وخيم آن بگريزيم.به شكلي سلطان ِ جابر را ذم بگوييم كه آن گاه كه "گذر گاه ِ عافيت" بر ما تنگ شد،بتوانيم آن كلام را مدح جلوه دهيم.در ادبيات ِ ما حافظ استاد ِ اين گونه سخن گفتن است و سر ِ ماندگاري ِ او از پس ِ اين قرون ،در همين مهارت و توانمندي نهفته است. گويي ما همواره امروزمان بدتر و تلخ تر از گذشته است.همه گان با افسوس،ياد ِ ديروز ِ خجسته ي ِ خود مي كنند،روزگاري كه از مرارت و زهر كامي ي ِ امروز در آن نشاني نبوده است.دوراني كه "بانگ ِ نوش ِ شادخواران" در فضا طنين انداز بوده است: كامم از تلخي ِ غم چون زهر گشت بانگ ِ نوش ِ شادخواران ياد باد (حافظ) اما اين روزگاران ِ خوش،چه زماني بوده است،هيچ كس نمي داند. در سايه و سيطره ي ِ حكومت هاي ِ اقتدارطلب،تنها ياد و خاطره ي ِ گذشته است كه زمان ِ حال را قابل ِ تحمل مي سازد،گذشته اي موهوم كه هيچ نشاني از آن نمي توان يافت. به ادبياتمان نگاه كنيم.پيوسته ما را زنهار مي دهند كه "به انديشيدن خطر مكن" (شاملو).گويا در اين گونه جوامع،دانايي برابر ِ با پريشاني و مصيبت است.مگر مي شود در جايي،آگاهي،اضطراب به بار آورد؟بلي مي شود. آنجا كه قدرتمند فعال ِ ما يشا است،حق گويي و حقيقت طلبي،ذنب لا يغفر مي شود.اين قصه ي ِ امروز و ديروز نيست.قصه ي ِ پر غصه ي ِ يك تاريخ است.تاريخي كه هماره در آن يك تن زبان بوده است و ديگران همه گوش. در اين جامعه است كه شاعرش هشتصد سال قبل كلامي مي گويد كه هنوز بيات نشده است.هنوز قابل ِ فهم است: هر كه او بيدارتر پر درد تر هر كه او آگاه تر رخ زرد تر (مولانا) متفكرين اين قوم،ديگران را به گوشه گيري و انزوا دعوت مي كنند، زيرا كه در ميانه ي ِ ميدان بودن همواره بلا خيز بوده است،زيرا كه مياندار ِ ميدان بودن تنها يك تن – حاكم – را سزاوار است و ديگران همه بايد سمعا و طاعتا باشند.در چنين فرهنگي است كه بزرگان علم و معرفت اش سلامت را در "بر كنار" بودن مي دانند: به دريا در منافع بي شمار است اگر خواهي سلامت بر كنار است ( سعدي ) عالمان ِ پرورش يافته در فرهنگ ِ ارباب – رعيتي، نه تنها خود، زبان به انتقاد نمي گشايند،بلكه از ديگران نيز مي خواهند كه زبان در كام كشند و زبان درازي نكنند: در بيان ِ اين سه كم جنبان لبت از ذهاب و از ذهب وز مذهبت كاين سه را خصم است بسيار و عدو در كمينت ايستد چون دان د او (مولانا) از راهي كه مي روي سخن مگو، از ميزان ِ دارايي ات سخن مگو، از دين و مذهبت سخن مگو كه همواره خطر در كمين است. اين است فرهنگ ِ استبداد ،كه تنها پفيوز مي پرورد.
منبع خبر
|