وبلاگ خبری پن‌لاگ: سياست لبه پرتگاه

به وبلاگ خبری پن‌لاگ: سياست لبه پرتگاه خوش آمدید | صفحه اصلی | تماس با ما
~   بایگانی   ~
~    تیتر آخرین اخبار    ~
~   رابطه ها   ~
وبلاگ پن‌لاگ
~    وبلاگ اعضای پن‌لاگ    ~

Thursday, January 19, 2006
 

سياست لبه پرتگاه

خوانده می شود. بر اساس اين سياست هر دو طرف آگاهانه يک مناقشه سياسی خطرناک را با بکارگيری همه وسايل تهديد تا لبه پرتگاه فاجعه می کشانند تا بلکه بتوانند از طرف مقابل حداکثر امتياز ممکن را بگيرند. علت در پيش گرفتن اين سياست آن است که هر دو طرف ميدانند که خود فاجعه ای که مشاجره را به طرف آن می رانند، برای هر دو طرف عواقب نامناسبی دارد و طرف مقابل ممکن است برای پرهيز از عواقب فاجعه برای خودش به مصالحه و دادن امتياز تن در دهد.
ويژگی چنين سياستی اين است که سرانجام آن به شدت غير قابل پيش بينی است و هر دو طرف در اين رابطه به ريسک و تقبل خطر دست می زنند.
از همان زمان که رژيم اسلامی احمدی نژاد را به عنوان ,نماينده امام زمان, به چالش و شاخه و شانه کشيدن در برابر ,رئيس جمهور جهان, به سازمان ملل فرستاد معلوم بود رژيم جهت گيری ديپلماسی خود را به سوی سياست لبه پرتگاه و استفاده حداکثر از همه تهديدها تغيير داده است[1]
وسايل تهديد آمريکا در اين رابطه ارجاع پرونده به شورای امنيت، محاصره اقتصادي، به انحراف کشيدن مبارزات ملی و جهت گيری به سوی از هم پاشيدگی ايران و در شرايطی حمله نظامی است. وسايل تهديد رژيم عبارت است از دامن زدن به بحرانی که خود آمريکا در خاورميانه ايجاد کرده و نيز خود مساله هسته ای. رژيم از هر دو در دوره اخير نهايت استفاده را کرده است. هم با لغو توافقات داوطلبانه با اروپا و پيشروی گام به گام به سوی غنی سازی و هم با پيش انداختن رئيس جمهوری که آگاهانه شب و روز و در موقعيت های حساس به جای حساس سياست آمريکا يعنی اسرائيل حمله می کند.
کندوليزا رايس در يکی از آخرين اظهاراتش گفته است جمهوری اسلامی در محاسبه روی اين که به دست آوردن اجماع بين المللی عليه رژيم ممکن نيست دچار اشتباه شده است. به نظر ميرسد اين مساله درست نباشد و رژيم اسلامی ميداند احتمال اجماع بين المللی به علت اين که سازش با طرف قدرتمندتر مفيدتر است بالاست. در حقيقت جمهوری اسلامی تاکنون طوری عمل کرده است که نشان ميدهد طرف مذاکره و منازعه را آمريکا ميداند و امتياز مورد نظر را از آمريکا می خواهد نه از طرف اروپايی يا روسيه يا چين. اين همه بدان معنا نيست که رژيم از انواع مانورهای سياسی و مذاکره و امتياز دادن و گرفتن به اروپا و روسيه و چين استفاده نمی کند. برعکس هر دو طرف يعنی رژيم و آمريکااز اين واسطه ها نهايت استفاده را می برند ولی به منظور فشار گذاشتن بر يکديگر.
در اين رابطه اظهارات ظاهری و ديپلماتيک که در انطباق با فضای سياسی و به منظور تبليغ سياست ويژه ای گفته می شود مهم نيست، مثلا در رابطه با طرح روسيه جمهوری اسلامی وانمود می کند مستقل از سياست آمريکا با روسيه مذاکره می کند و آمريکا نيز با اصرار تاکيد کرد که از طريق روسيه طرحی به ايران نداده است. در حاليکه همه ميدانند که واقعيت غير از اين است و در واقع طرح روسيه يک طرح ميانجی بين آمريکا و رژيم است و آمريکا و اروپا با آن توافق کرده بودند.
در سياست لبه پرتگاه رژيم اسلامی موفق شده است به آمريکا دو چيزی را بدهد که دولت بوش در شرايط کنونی خودش قادر به تامين آن نبود. يکی اين که دولت بوش گرفتار باتلاق عراق، غرق در رسوايی های پی در پی داخلی و بحران اقتصادی که با هزينه های عراق دامنه دار تر شده است، به هيچ وجه خود به تنهايی قادر نبود با سياست های يک جانبه گرايی قبلي، خطر رژيم اسلامی را برجسته کرده و با شيوه های مشابه عراق و بدون اجماع بين المللي، ايران را به شورای امنيت ، محاصره نظامی و شايد در آينده غير قابل پيش بينی به زير حمله نظامی بکشد. اکنون بوش و رايس می توانند ظاهرا کنار بايستند و مواضع خود را از زبان دوستان اروپايی يا قدرت های بزرگ بين المللی اعلام کنند و حتی ظاهر مصالحه جويانه بگيرند. دوم اين که به همان دليل قبلی و بويژه به خاطر مساله عراق بوش نمی توانست به راحتی افکار عمومی مردم غرب و بويژه مردم آمريکا را روی خطر سلاح های هسته ای ايران متمرکز کند. رژيم جمهوری اسلامی بويژه با جلو انداختن احمدی نژاد اين کار را برايش انجام داده است.
  منبع خبر


نظر شما: Post a Comment

<< Home

Designed by: خُسن آقا This page is powered by Blogger. Isn't yours?