وبلاگ خبری پن‌لاگ: به یاد مام خلیل رحمتی، رفیق روزهای فراموش ناشدنیم.

به وبلاگ خبری پن‌لاگ: به یاد مام خلیل رحمتی، رفیق روزهای فراموش ناشدنیم. خوش آمدید | صفحه اصلی | تماس با ما
~   بایگانی   ~
~    تیتر آخرین اخبار    ~
~   رابطه ها   ~
وبلاگ پن‌لاگ
~    وبلاگ اعضای پن‌لاگ    ~

Saturday, March 25, 2006
 

به یاد مام خلیل رحمتی، رفیق روزهای فراموش ناشدنیم.

دستها می سایم، تا دری بگشایم ...
صدایش مثل همیشه نبود و خنده های بلندش انگار او را ترک گفته بودند و چهره افسرده اش را می شد از پشت تلفن هم دید. مهدی و قادر می گفتند که تلاش آن ها برای آوردن مام خلیل به شهر خودشان به جائی نرسیده است. خانه هم گرفته اند، ولی بهانه آورده است. تنهائی آزارش می داد، اما عادت نداشت از آزار خود با کسی سخن بگوید. اخلاق خاص خودش را داشت. در همه چیز و همه کاری. و سال ها چنین زیسته بود و اینک در گوشه ای از آلمان غربت وجود او را ذره ذره می خورد ....
***
اولین بار که او را دیدم اواسط تابستان سال ۶۲ در آلان سردشت بود. تازه ار راه رسیده بودم. روز دوم به سراغم آمد و پرسید که آشپزی بلدم و خودش جواب داد که کاکا جان یادت می دم و شروع کرد به توضیح دادن که چگونه آتش درست کنم و ... طولی نکشید که مجبور به عقب نشینی به آن سوی مرز شدیم . تدارک این عقب نشینی را مام خلیل دیده بود. وسائل و افراد زیاد بودند و قاطر برای حمل وسائل محدود. محلی که برای استقرار مان در نظر گرفته شده بود، دره کوچکی در کنار جاده بود. در منطقه سوخته، که بعد از قرارداد ۱۹۷۵ الجزیره و عقب نشینی ملا مصطفی بارزانی و نیروهایش به ایران، توسط رژیم بعثی عراق به شعاع بیست کبلومتر تا مرز ایران از سکنه خالی شده بود. دهکده ها ویران، مزارع سوزانده و چشمه های آب بسته شده بودند........... متن کامل
  منبع خبر


نظر شما: Post a Comment

<< Home

Designed by: خُسن آقا This page is powered by Blogger. Isn't yours?